1:16:12

برادر بزرگتر خانواده بودم و بعد مرگ پدر و مادرم شروع کردم به…

1:22:59

بعد ازدواج نمیتونیستم باردار بشم تا اینکه برای حامله شدن تصمیمی گرفتم که انگشت نمای روستا شدیم...

45:25

داستان ارسالی:قشنگترین داستان تازیخ زندگیت گوش بده…#داستان #داستان_واقعی #پادکست#نیوشا

1:08:00

از بچگی من رو برای ازدواج با پسر دایی ام انتخاب کرده بودنو خانواده داییم منو عروس صدا میکردند اما...

4:15

این داستان: کالی شلوار از نویسنده معروف هندی

1:25:37

بدون ازدواج باهاش زندگی میکردم و میگفت نباید باردار بشی ولی دست به کار خطرناکی زدم و…

46:22

داستان واقعی : پسر داییم سر کینه ای که از مامانم داشت ... پشدت پیشنهاد میکنم بچه ها خیلی خفنه

1:09:41

داستان واقعی : وااااای از دست ندین خفن ترین داستان اوردم براتون معمایی عاشقانه و غیرقابل پیش بینی