بابای رضا نذاشت شب خونشون بخوابیم ❌😶
15:18
گیرای بابای رضا به لباس پوشیدن سحر 😏
17:44
رضا یواشکی دختر آورده تو اتاق 🙄 باباش لوش داد 😨
53:36
با تله کابین رفتیم به یکی از زیباترین بخش های رامسر 😍😍 واقعا غافلگیر شدیم
15:30
داداش رضا رابطمونو بهم زد 😔
47:10
امروز رفتیم به فرمایش دادن کیک محفل😍/ گرفتن فلمبردار/ خریداری دخترا❤️
23:10
بفرمایید شام با علی آقو و شهلا جون 🤦🏻♂️ آبرومو بردن
15:41
سحر تو خواب رفت سراغش 😉 رضا خوشش اومده 😂
17:30