داستان واقعی عاشقانه : پدرم رو حانی شهر بود مرد غریبه ای سرکینه از خانوادممجبورم میکرد ...
48:39
داستان عاشقانه : پدرم سر بدهی که داشت ...#داستان #داستان_واقعی
1:39:26
داستان ارسالی : شوهرم غیرتی بود بدوراز چشمش مانتو میپوشیدم یهو یه روز ...#پادکست #داستان
46:22
داستان واقعی : پسر داییم سر کینه ای که از مامانم داشت ... پشدت پیشنهاد میکنم بچه ها خیلی خفنه
1:09:41
داستان واقعی : وااااای از دست ندین خفن ترین داستان اوردم براتون معمایی عاشقانه و غیرقابل پیش بینی
31:52
داستان ارسالی:عشق چشماموکورکرده بود حتی به شوهروبچمم رحم نکردم ...#داستان واقعی#داستان های بی پرده
54:41
با تک پسر عمارت ازدواج کردم اما اتفاقی عجیب...!
1:00:32
داستان واقعی : خان روستا منو به غرامت گرفته بود ... 🌻بشدت پیشنهاد میشه 👌🏻
1:24:17