😔بالاخره حقیقت رو به غزاله گفتیم
19:47
مامان بزرگ و یاسی و آرتا 😍 رفتیم بیرون دور دور و خرید و آموزش بندری
13:37
مچ غزاله رو تو ماشین پسر گرفتیم😬
8:02
غزاله رو خونه تنها گذاشتیم😱
15:00
همه چی تموم شد😭💔
15:28
اشکان تو ویلا جلوی مهمونا ابروریزی کرد❌😱
11:56
مرجان و غزاله نشستن وسط خونه سیگار کشیدن 😉 مامان از راه میاد و یاسی به اشکان میگه
24:35
😱بخاطر بازی جلوی زناشون بحثشون شد
10:21