زنداییم مرتب جلوم لباسای باز میپوشید و خودشو بهم میچ*سبوند تا اینکه یه روز.
28:50
داستان واقعی:خواهر زنم بهم علاقه مند شده بود تا اینکه یه روز ازم خواست بزارم وسط...
17:17
داستان واقعی: عمه ام خیلی سایزش بزرگ بود. ومنم...#داستان_واقعی
30:16
زن دایی سن بالام...#داستان #واقعی #پادکست
19:34
داستان واقعی: داییم زنش رو بهم سپرده بود و منم ... #داستان #داستان_واقعی #پادکست
31:52
داستان ارسالی:عشق چشماموکورکرده بود حتی به شوهروبچمم رحم نکردم ...#داستان واقعی#داستان های بی پرده
26:49
داستان واقعی: فوق العاده است 👌🏻
23:31
داستان واقعی: هر شب که شوهرم میومد سراغم به طرز عجیبی خوابم میبرد، با برملا شدن اون راز...#داستان
6:45